سارينا كوچولوسارينا كوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

17ماهگی سارینا جونم

تو دختر نازم وایسو جون که خونه ما بودن   اینم فردا همون روز که با هم رفتیم تبریز اینجا هم نمایشگاه مبلمانه قربون نقاشی کشیدنت بشم من داری تو برگه های زبان من به قول خودت انقیشی (نقاشی)میکشی فدات بشم من اینقدر منتظر بابا موندی تا بیاد و بریم خونه بابا بزرگ که خوابت برده داریم با خاله وعلی جون میریم ارایشگاه موهاتو برای اولین بار کوتاه کنیم ارایشگاه و گذاشته بودی رو سرت از قیچی میترسیدی قربونت برم بعد از ارایشگاه داری میری حموم قبول باشه نمازت دختر گلم تا جا نمازو میبینی زود میگی الله ابر(الله اکبر) ...
1 اسفند 1392

خرید های سارینا خانم برای عید 93

دختر گلم هنوز خریدات کامل نشدن قراره بقیه رو هم هفته بعد بگیرم ولی همینا رو اینقدر دوستشون داری که روزی صد دفعه میپوشی و درشون میاری  روز والنتاین  ایسو جون اینا نهار خونه ما دعوت بودن چون ایسو مریض بود همش بغل مامانش بود منم نتونستم عکس بندازم ازتون بعد از ظهرم با هم رفتیم تبریز و بابایی این لباسا و کفشارو برات خرید بعدشم با ایسو اینا همونجا شام خوردیم و به مناسبت برد تیم تراکتور سازی تو خیابونا جشن بود شما هم تو ماشین می رقصیدین چند ساعت تو ترافیک بودیم ولی خیلی خیلی خوش گذشت 12 شبم بر گشتیم خونمون ...
1 اسفند 1392

یلدای 92 (16 ماهگی)

دختر گلم این عکسا رو قبل از این که بریم خونه اقا و مامانی تو خونه ازت گرفتم امیدوارم همیشه خوش و خرم باشی و عمرت مثل شب یلدا بلند باشه من و بابایی خیلی  خیلی دوستت داریم و عاشقتیم    اینارم خونه اقا گرفتم ازت اون دختر خانم ارام جون دختر عموته اقا پسر کوگولو هم طاها جون پسر خاله باباییه                                            دست اقا و مامانیم درد نکنه خیلی زحمت کشیده بودن خدا عمرشون بده اینم از کادوهات خانم کوچولو اینا رو من برات گرفتم و این کتابا و این کلبه هوشو بابایی گرفته برات البته منم فراموش نک...
2 دی 1392

عکسای 16 ماهگی سارینا خانم

دختر نازم این خانم کوچولوها که تو عکس میبینی یکیش که از تو کوچیکتر سانای کوچولو (ختر دوست مامان)و اون یکی ملیسا جونه (دختر پسر عموی بابایی)که اومده بودن خونمون و کلی با هم بازی کردین اینم دنیز جون همسایمونه که ما رفتیم خونشون اینجا هم از خونشون بر گشتیم ولی میگی بازم بریم از جلوی در نمییای این ور شیطون بلا ...
2 دی 1392

اتاق سارينا كوچولو

ساريناي نازم  تمام تزيينات اتاقتو خودم انجام دادم با اينكه اون موقع كارامو نمي تونستم انجام بدم ولي به خاطر تو همه كراي اتاقتو انجام دادم و اصلا خسته نشدم به اميد روزي كه توش بدويي و بازي كني عزيز دلم الانم كه هنوز 1 سالت نشده با اين همه عاشق اتاقتي كه بري و نگاش كني خيلي خوشحالم كه خوشت اومده قربونت برم سارينا جونم اين درخت پر گلو كه مي بيني خودم با كاغذ رنگي برات درست كردم و عكساي ماهتو روش چسبوندم دستم درد نكنه   دختر نازم اين اميدوارم از وبلاگت كه به كمك خاله نسرين و بابايي درست كرديم خوشت بياد كوچولوي نازم عكسايي كه برات گذاشتم از اتاقته كه 3 ماه مونده به اومدنت برات درست كرديم چون مامان بزرگ قرار بود س...
1 دی 1392

15 ماهگی سارینا جونم

دخترم سارینا جون ابان ماه سال 92 که  تو 15 ماهگیت بودی خدا یکی از عزیزانمونو ازمون گرفت درست شب تاسوعا مامان بزرگ بابایی رفت پیش خدا و ما رو ناراحت کرد چون ما خیلی دوسش داشتیم خدا رحمتشون کنه و روحش شاد باشه اینم عکس تو و مامان بزرگ                                                    همون شب خاله ها و دایی اینا هم از تهران اومد چون دایی هر سال عاشورا نذری میده و ما هم رفتیم خونه بابا بزرگ تا ...
11 آذر 1392

عکسهای پاییزی(15 ماهگی)

سلام دختر نازم  این عکسایی که برات گذاشتم تو 15 ماهگی ازت گرفتم عصر یکی از روزهای پایانی پاییز من و تو و بابایی با هم رفتیم یکی از باغای اطراف و این عکسا رو ازت گرفتیم چون هوا خیلی سرد بود زیاد نتونستیم بیرون بمونیم ...
11 آذر 1392