سارينا روي پاي خودش
سارينا جونم درست يه روز مونده به عيد فطر كه ميشه 17 مرداد پنج شنبه صبح بود كه يه لحظه دستتو از ميز ول كردي و به تنهايي روي پاهاي كوچولوت ايستادي وقتي ديدي كه من از خوشحالي دارم ميام بخورمت از ذوقت افتادي زمينو گريه كرديبعدش كه ارومتر شدي نشستيو كارتون ديدي تو كارتون صداي بووو در اوردن تو هم بلا فاصله تكرار كردي راستي خاله فريده اسمتو طوطي گذاشته چون هر كي هر چي ميگه زود تكرار ميكني البته شبيههشو ساريناي گلم داري كم كم تو لباس در اوردنم كمكم ميكني تا يه استين لباستو در ميارم اون يكي دستتم خودت ميكشي بيرون فدات بشم عزيزم كه اينقدر با هوشي
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی